معنای هرمنوتیک در دنیای معاصر
معنای هرمنوتیک در دنیای معاصر درمقایسه با قبل متفاوت بوده شش معنا قابل طبقه بندی است:
1- علم هرمنوتیک به مثابه علم تفسیر کتاب مقدس اولین معنایی بود که در عصر جدید مورد توجه قرار گرفت . این معنا همانطور که در گزارش (3) بیان شد با جنبش پروتستانسیم گره خورده است که با نقد صلاحیت کلیسا به عنوان تنها نهاد مفسر کتاب مقدس ، تلاش نمود خودبسندگی متن مقدس را نمایش دهد لذا علم هرمنوتیک به معنای نظریه تفسیرکتاب مقدس مورد توجه ایشان قرار گرفت.
2- دومین تحول در معنای هرمنوتیک فعالیت شلایرماخر بود که درصدد ساختن نظریه ی عام تأویل ، علم هرگونه فهم زبانی برآمد. نظریه ی که بتوان آن را در مورد متون غیر مذهبی نیز به کاربست.
3- سومین معنای هرمنوتیک در دنیای معاصر ، برداشت دیلتای از آن است که هرمنوتیک را همچون « مبنای روش شناختی علوم انسانی » بکار برد. وی علم هرمنوتیک را مبنایی برای علوم انسانی در مقابل علوم طبیعی در نظر می گیرد . از نظر وی روش خاص علوم انسانی یا علوم فرهنگی فهمیدن ،و وظیفه کشف نیات ، اهداف ، آرزوها و منش و شخصیت های سازنده تاریخ است.
4- چهارمین معنای هرمنوتیک ، پدیدارشناسی وجود و پدیدارشناسی فهم وجودی است که منسوب به هایدگر می باشد. هایدگر به طور کلی فلسفه « وجودی » خود را به جای « روش شناسی » و « معرفت شناسی » بر می گزیند. وی هرمنوتیک را نیز از روش به فلسفه – یا وجود شناسی – تبدیل نمود.
5- پنجمین معنای هرمنوتیک ، برداشت گادامر از آن است . هرمنوتیک گادامر که هرمنوتیک فلسفی بوده به نحوی ادامه هایدگر است به دنبال آن است که به پرسش « چگونه فهم ممکن می شود » پاسخ دهد. وی در تلاش برای فهم این نکته است که در ورای خواست و فعل ما چه اتفاق می افتد و منطق و عوامل موثر در تحقق این واقعه چیست ؟
6- هرمنوتیک فرهنگی تعریف دیگری بوده که توسط پل ریکور ارائه شده است . پل ریکور هرمنوتیک را نظریه ی قواعد حاکم بر تفسیر یا تاویل متنی خاص یا مجموعه ای از نشانه ها به منزله ي متن می داند.